مقاله 101

درنگی در وضعیت رهبری پس از سقوط جمهوری؛ دعوتی برای تجدید نظر بنیادین:

با نهایت اندوه و تأسف باید اذعان نمود که با وجود همه خیانت‌ها و ستم‌هایی که در حق ملت بزرگ افغانستان و آرمان‌های بلند شهدای راه آزادی و عدالت روا داشته شده است ـ خیانت‌هایی که پس از سقوط کابل به دست طالبان، هر روز آثار آن را به چشم می‌بینیم، با عقل درک می‌کنیم و با جان حس می‌نماییم ـ باز هم برخی چهره‌های سیاسی و نظامیِ پیشین، خود را رهبران مطلق، بزرگان بلامنازع، نمایندگان ملت، و پاسداران ارزش‌های شهدا معرفی می‌کنند.

این ادعاها در حالی ادامه دارد که نه تنها هیچ‌گونه عذرخواهی و بازنگری در عملکرد خود نداشته‌اند، بلکه با بی‌پروایی، جسارت کم‌سابقه و بی‌تفاوتی نسبت به واقعیت‌های تلخ کشور، عرصه‌های رسانه‌ای و مناسبت‌هایی چون هفته شهید را به ابزاری برای نمایش چهره‌های شکست‌خورده خود بدل کرده‌اند. گویی افغانستان دیگر نه جوانی آگاه و متعهد دارد، نه رهبری با فهم، شجاعت و صداقت؛ و چنان می‌نماید که تنها ایشان از مادر به عنوان رهبر و ثروتمند زاده شده‌اند، و تا پایان عمر باید ملت، جوانان و مجاهدین، در برابرشان مطیع و خاضع باشند، و احترام به ایشان را واجب عینی بدانند.

برادر ارجمند! خود را بشناس و واقعیت امروز را درک کن. ملت و جوانان آگاه افغانستان در دو دهه گذشته شما را آزموده‌اند. رفتار و عملکرد شما نزد ملت پوشیده نیست. در نزدیک به چهار سالی که پس از سقوط جمهوریت در اختیار داشتید تا در شرایط دشوار و بحران‌زده کشور، صداقت و لیاقت خود را در خدمت به مردم نشان دهید، متأسفانه آنچه از شما مشاهده شد چیزی جز بی‌مسئولیتی، خودکامگی، تکبر، تفرقه‌افکنی، ناکارآمدی و بی‌برنامگی نبود. امروز نسل جوان، به‌ویژه زنان مبارز و روشنفکر، با تحلیل و بینش خود به قضاوت نشسته‌اند و شما را با معیار عملکرد واقعی‌تان می‌سنجند، نه با گذشته‌سازی‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی.

بر بنیاد این واقعیت‌ها، باید با صراحت اعلام کرد که راه نجات افغانستان نه در بازگشت به چهره‌های شکست‌خورده و معامله‌گر گذشته، بلکه در انتخاب رهبران جدید، شجاع، مؤمن، متخصص، صادق و هدفمند نهفته است؛ رهبرانی که هم به ارزش‌های اسلامی و انسانی پایبند باشند و هم به اقتضائات زمانه و نیازهای ملت پاسخ علمی و عملی دهند.

ملت ما، به‌ویژه جوانان و مجاهدین، امروز تنها دو گزینه پیش‌رو دارند:
1. یا اینکه بار دیگر، مسیر شکست و تفرقه را با چهره‌هایی که تجربه ناکامی و بی‌کفایتی آنان روشن است، تکرار کنند؛
2. یا اینکه راهی نو، با رهبری نسلی جدید، مردمی، مومن و متخصص، آغاز نمایند؛ نسلی که به وحدت اندیشه و عمل، احیای عزت ملی، و بازگرداندن قدرت و ثروت به ملت بیندیشد.

بدون شک، انتخاب دوم راهی دشوار، اما تنها راه نجات و بازسازی افغانستان است. تنها در سایه این رویکرد است که می‌توان با گذشت زمان و با فداکاری و ایستادگی، آزادی کامل افغانستان را از چنگال ظلم و تاریکی به‌دست آورد و حق ملت مظلوم را بازستاند.

با احترام و ارادت فراوان،
داکتر خالدین ضیایی
رئیس اندیشکده گفتمان تعلیمی ملت

peg5z