ملت افغانستان امروز در نقطهای سرنوشتساز ایستاده است؛ جایی که دیگر بازگشت به چهرههای فاسد و شکستخورده نه راهحل است و نه امید. تجربه تلخ دو دهه اخیر نشان داد که اتکا بر کسانی که صداقت را قربانی قدرت کردند، نه تنها کشور را به سوی ثبات نبرد، بلکه زمینه سقوط و فاجعه ملی را فراهم ساخت.
اینک زمان آن رسیده است که ملت، بهویژه نسل جوان و آگاه، با مسئولیتپذیری ملی و اتحاد آگاهانه، مسیر تازهای را برای آینده کشور ترسیم کند. آینده افغانستان نه در بازتولید گذشته، بلکه در خلق ساختارهای نوین، عدالتمحور و مردمی نهفته است.
راه نجات افغانستان تنها با ایمان به ارزشهای انسانی و الهی، تقویت فرهنگ مسئولیتپذیری و عبور از چهرههای بیاعتبار ممکن خواهد شد. این مسیر دشوار است، اما تنها راهی است که میتواند آزادی، عدالت و کرامت انسانی را برای ملت قربانیشده افغانستان به ارمغان آورد.
خیانت به ارزشها و مسئولیتهای ملی
رهبران افغانستان در سالهای منتهی به سقوط، در برابر تاریخ آزموده شدند. برخی راه صداقت و فداکاری را برگزیدند، اما بسیاری دیگر در لحظه حساس، قدرت و ثروت را بر عزت ملی ترجیح دادند. آنان که طبق قانون اساسی مسئولیت دفاع از نظام، خاک و مردم را داشتند، در روز سرنوشتساز فرار را بر قرار ترجیح دادند.
این خیانت تنها یک تصمیم فردی نبود؛ بلکه شکاف عمیقی میان مردم و رهبران ایجاد کرد. اعتماد عمومی که ستون هر نظام سیاسی است، در نتیجه این رفتار فرو ریخت و ملت در سختترین روزها بیپناه ماند. سقوط نظام پیشین نه فقط شکست سیاسی، بلکه شکست اخلاقی و ارزشی کسانی بود که باید در کنار ملت میماندند.
در تاریخ افغانستان و جهان نمونههای ایستادگی فراوان وجود دارد: داوود خان که در ارگ تا پای جان ایستاد، احمدشاه مسعود که آخرین قطره خون خود را برای آزادی فدا کرد، و زلنسکی که کشورش را ترک نکرد و مقاومت را به افتخار ملی بدل ساخت. این نمونهها نشان میدهد که رهبران واقعی در لحظه بحران، ملت را تنها نمیگذارند. مقایسه این ایستادگیها با فرار رهبران پیشین افغانستان، عمق خیانت آنان را آشکار میسازد.
چرا پرداختن به چهرههای سوخته اتلاف وقت است؟
برخی شخصیتهای سیاسی امروز تلاش دارند با بازسازی چهره خود در رسانهها دوباره به صحنه بازگردند. اما ملت آگاه افغانستان میداند که این افراد ابزار دستگاههای استخباراتی منطقه بودهاند، از ارزشهای دینی و فرهنگی فاصله گرفتهاند، پایگاه واقعی در میان اقوام مختلف ندارند، و در لحظه حساس ملت را رها کردند.
پرداختن به این چهرهها، در واقع بازتولید همان چرخه شکست است. جامعه جوان و عدالتطلب افغانستان بهخوبی دریافته است که این جریانها دیگر نقشی در ساختن فردای کشور نخواهند داشت. آینده افغانستان با اتکا بر نسل نو، آگاه و عدالتخواه ساخته خواهد شد، نه با بازماندههای نظامهای شکستخورده.
این نکته مهم است که انرژی ملی باید صرف ساختن آینده شود، نه جدل با کسانی که تاریخ آنان را کنار زده است. بیاعتنایی به این جریانها، در واقع نوعی مقاومت مدنی است که اجازه نمیدهد صدای انحرافی دوباره بر فضای عمومی سایه بیفکند.
بیاعتنایی؛ بهترین پاسخ به جریانهای انحرافی
تجربه نشان داده است که پرداختن به مواضع چهرههای بیاعتبار تنها فرصت بازتولید رسانهای برای آنان فراهم میکند. بهترین راه، بیتوجهی آگاهانه و تمرکز بر مسیر آزادی و عدالت است.
ملتی که آینده را میسازد، نباید انرژی خود را صرف جدل با کسانی کند که پایگاهی در میان مردم ندارند و آیندهای در ساختار سیاسی کشور نخواهند داشت. بیاعتنایی به این جریانها، در واقع نوعی مقاومت مدنی است که اجازه نمیدهد صدای انحرافی دوباره بر فضای عمومی سایه بیفکند.
این بیاعتنایی باید همراه با تمرکز بر ساختن نهادهای نوین باشد؛ زیرا تنها با ایجاد ساختارهای تازه میتوان صدای ملت را تقویت کرد و مسیر آینده را روشن ساخت.
مسئولیت امروز ما – ساختن فردای بدون تکرار گذشته
اکنون زمان آن رسیده است که جوانان و بانوان مبارز کشور بر ساختن ساختارهای نوین برای افغانستان پساطالبان تمرکز کنند. این مسئولیت شامل موارد زیر است:
- برنامهریزی روشن برای دوران پساسقوط طالبان؛ طراحی نظام مردمی، عادلانه و شایستهسالار که بر پایه عدالت اجتماعی و مشارکت واقعی مردم بنا شود.
- تشکیل نهادهای فکری و آموزشی؛ اندیشکدهها و مراکز فرهنگی میتوانند ستونهای بازسازی فکری و فرهنگی کشور باشند و نسل نو را برای رهبری آینده آماده کنند.
- تقویت فرهنگ مسئولیتپذیری میان جوانان؛ هر جوان باید خود را وارث آینده کشور بداند و برای آن آماده شود. این فرهنگ باید در خانواده، مدرسه و جامعه نهادینه گردد.
- اتکا به ایمان، عدالتخواهی و روحیه مقاومت؛ پیروزی در گرو اتصال میان ایمان، آگاهی و اتحاد است. بدون این عناصر، هیچ تحول پایدار شکل نخواهد گرفت.
آینده از آنِ ملتی با ایمان و اراده
ملت افغانستان امروز بیش از هر زمان به پیروزی حق و آزادی نزدیک است. بقایای جمهوریت و امارت دیگر جایگاهی در حافظه تاریخی مردم ندارند. تاریخ نشان داده است:
- هر کس که به ملت خیانت کرد،
- هر کس که عزت مردم را معامله کرد،
- و هر کس که در سختترین لحظه فرار را برگزید،
سرنوشتش چیزی جز حذف اجتماعی و نابودی سیاسی نیست.
این حقیقت باید بهعنوان درس تاریخی در ذهن نسلهای آینده باقی بماند تا هیچگاه دوباره به کسانی که امتحان خود را پس دادهاند اعتماد نکنند. آینده افغانستان باید بر پایه ایمان، اراده و مسئولیتپذیری بنا شود؛ آیندهای که در آن عدالت، آزادی و کرامت انسانی جایگزین فساد، خیانت و تزویر خواهد شد.
افغانستان امروز نیازمند بازتعریف مسیر خود است؛ مسیری که بر پایه ایمان، عدالت، اتحاد و مسئولیتپذیری بنا شود. آینده این سرزمین با نفرت و نیرنگ ساخته نمیشود؛ بلکه با آگاهی، صداقت و تلاش مشترک ملت شکل خواهد گرفت.
این مسئولیت بر دوش همه ماست: از گذشته عبرت بگیریم، از چهرههای فاسد و سوخته عبور کنیم، برای آینده برنامهریزی کنیم، و برای آزادی و عزت افغانستان دست در دست هم بگذاریم.
آینده افغانستان نه میراث خیانتکاران، بلکه دستاورد نسلی خواهد بود که ایمان و اراده را با عمل صادقانه درآمیخته است. این آینده، آیندهای است که در آن عدالت، آزادی و کرامت انسانی جایگزین فساد، خیانت و تزویر خواهد شد.
ملت افغانستان باید بداند که هیچ نیروی خارجی و هیچ چهره شکستخوردهای نمیتواند آینده را بسازد؛ تنها خود ملت، با اتحاد و مسئولیتپذیری، قادر است فردای روشن را رقم بزند. این آینده، آیندهای است که در آن صدای مردم بر فراز همه خیانتها و شکستها خواهد ایستاد و پرچم آزادی و عدالت را برافراشته خواهد کرد.
- دکتر خالدین ضیایی؛ رئیس اندیشکده تعلیمی ملت افغانستان