وقتی در محوطهٔ آرامگاه استاد خلیلالله خلیلی، شاعر بزرگ و بیبدیل معاصر، رفتارهایی صورت میگیرد که نشانهٔ آشکار هتک حرمت و بیاحترامی به یاد و آرامگاه اوست، دیگر نمیتوان این رویداد را یک حادثهٔ ساده دانست. این رخداد نشانهای از فروریزی حرمت فرهنگ و ادبیات در سرزمینی است که روزگاری با شعر و اندیشه زنده بود.
استاد خلیلالله خلیلی تنها یک شاعر نبود؛ او حافظهٔ زبانی و فرهنگی نسلی بود که در میان ویرانی و مهاجرت، در شعرش معنا و امید مییافت. بیاحترامی به آرامگاه چنین شخصیتی فقط بیادبی نسبت به یک فرد نیست، بلکه بیاحترامی به میراث فکری و فرهنگی همه مردم این سرزمین است. هرگاه حاکمیتها از شعر و فرهنگ میترسند، نخستین کارشان پاککردن نشانههای فرهنگی از حافظه عمومی است.
طالبان پس از بالاگرفتن واکنشها، این خبر را انکار کردند و مدعی شدند که هیچ تعرضی به آرامگاه خلیلی صورت نگرفته است. اما پیشینه این گروه در تخریب یادمانهای فرهنگی، مانند ویرانی بنای یادبود امیرعلیشیر نوایی و دهها اثر تاریخی دیگر، چیز دیگری را نشان میدهد. چنین پیشینهای باور به انکار را دشوار میکند و نشان میدهد که برخورد ایدئولوژیک با فرهنگ، هنوز در رفتار این گروه ریشه دارد.
در این میان، سکوت نهادهای فرهنگی و مدنی، از درون و بیرون کشور، معنایی جز بیپناهی فرهنگ ندارد. وقتی صدای اعتراض خاموش میشود، فراموشی آغاز میگردد. هر سنگ، هر آرامگاه، و هر کتاب بخشی از پیکر حافظه جمعی است؛ نابودی یا بیحرمتی به آن، در حقیقت بریدن عضوی از بدن تاریخ ماست.
از سوی دیگر، تصمیم برای انتقال آرامگاه خلیلالله خلیلی از پاکستان به افغانستان، هرچند شاید از سر نیت خیر بوده باشد، بدون تضمین برای حفاظت و حرمت آن، اشتباهی جبرانناپذیر بود. اگر آن آرامگاه در پاکستان باقی میماند، احتمالاً در امنیت و احترام بیشتری نگهداری میشد. این مقایسه، شکاف دردناک میان رفتار فرهنگیِ جوامع و حکومتهای مختلف را آشکار میکند.
هتک حرمت به آرامگاه خلیلالله خلیلی، بیاحترامی به شاعر نیست؛ این حملهای است به حافظه، به زبان و به روح فرهنگی یک فرهنگ. اگر امروز ما از میراث خویش دفاع نکنیم، فردا از خود نیز چیزی برای دفاعکردن نخواهیم داشت. حفظ یاد خلیلالله خلیلی، پاسداشت یک انسان نیست، پاسداشت شرف فرهنگی یک جامعه است که هنوز نمیخواهد تسلیم فراموشی شود.
- دکتر خالدین ضیایی؛ رئیس اندیشکده تعلیمی ملت افغانستان