گزارشها از دیدار هیأتی اعزامی از قندهار، پایتخت سیاسی طالبان، با رهبران پیشین افغانستان، حامد کرزی، عبدالله عبدالله و گلبدین حکمتیار، حکایت دارد.
این دیدار که در ظاهر یک ملاقات رسمی بود، در باطن حاوی یک پیام صریح و قاطع بود: یا تسلیم کامل، یا ترک کشور. این اولتیماتوم نشاندهنده تغییر راهبرد طالبان از یک دوره «تساهل تاکتیکی» به یک دوره «انحصار مطلق قدرت» است. این تحول نه تنها آینده رهبران پیشین را در هالهای از ابهام فرو میبرد، بلکه تمامی تلاشها برای ایجاد یک حکومت فراگیر را نیز با شکست مواجه میکند.
پس از سقوط کابل، طالبان برای کسب مشروعیت بینالمللی و کاهش مقاومت داخلی، با رهبران پیشین وارد مذاکره شدند. حضور حامد کرزی و عبدالله عبدالله در افغانستان، به عنوان نشانهای از «شمولیت» و «رواداری» حکومت جدید به جامعه جهانی معرفی شد.
این ژستهای سیاسی به طالبان کمک کرد تا چهرهای منعطفتر از خود به نمایش بگذارند. اما با گذشت زمان و عدم موفقیت در کسب به رسمیت شناختن بینالمللی، سیاست طالبان تغییر کرد. آنها دیگر نیازی به این نمادهای «بیخطر» نمیبینند و به دنبال حذف کامل آنها از صحنه سیاسی هستند.
هیأت قندهار به وضوح اعلام کرده است که حضور این چهرهها، بدون هیچگونه فعالیت سیاسی، تنها در صورتی مجاز است که در راستای اهداف «امیرالمومنین» باشد. این پیام، به نوعی خط بطلانی بر تمامی گمانهزنیها درباره مشارکت سیاسی این چهرهها در آینده افغانستان کشیده است.
این تغییر رویکرد نشان میدهد که طالبان، در مواجهه با فشارهای داخلی و خارجی، به جای انعطاف، به سمت تحکیم قدرت و حذف هرگونه صدای مخالف حرکت میکنند. این اولتیماتوم، به نوعی پایان یک نمایش سیاسی است.
واکنش هر یک از این رهبران به اولتیماتوم طالبان، نشاندهنده استراتژی و جایگاه آنهاست. حامد کرزی، که همواره بر موضع ملی خود تأکید داشته، با مقاومت در برابر ترک کشور، خود را به عنوان تنها صدای مستقل باقیمانده در داخل افغانستان معرفی کرده است. او با پیشنهاد «نمایندگی شورای عالی صلح»، تلاش کرده تا نقش خود را از یک چهره منزوی، به یک واسطه سیاسی فعال ارتقا دهد. این موضعگیری در واقع یک شرطگذاری برای ماندن است.
در مقابل، گلبدین حکمتیار در واکنشی انفعالی و همراه با نوعی تسلیم، به سرعت اعلام آمادگی برای ترک کشور کرده است. این تسلیم، به ویژه پس از تشدید محدودیتها بر رفت و آمد و دیدارهای او، نشان از جایگاه به شدت تضعیفشده و وابستگی کامل او به حکومت طالبان دارد. گلبدین حکمتیار، که در گذشته یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی بود، امروز به یک مهره سوخته تبدیل شده است.
عبدالله عبدالله نیز با سفر ناگهانی به خارج از کشور، عملاً گزینه دوری از صحنه سیاسی را انتخاب کرده است. این اقدام میتواند نشانهای از درک او نسبت به بیفایده بودن ادامه حضور سیاسی در زیر سایه طالبان باشد. این تفاوت در واکنشها، به خوبی نشان میدهد که طالبان حتی به متحدان سابق خود نیز رحم نمیکنند و تنها به دنبال حذف کامل هرگونه قدرت جایگزین هستند.
این تحولات، یک پیام روشن دارد؛ طالبان در مسیر انحصار کامل قدرت قرار دارند و هیچ رقیب یا صدای مخالفی را تحمل نخواهند کرد. در شرایطی که جامعه جهانی به دنبال ایجاد یک دولت فراگیر در افغانستان است، این اقدامات طالبان به وضوح نشان میدهد که آنها هیچ قصدی برای تقسیم قدرت ندارند و هرگونه گفتوگو را تنها برای مشروعیتبخشی به حاکمیت خود میخواهند. این رویکرد انحصاری نه تنها به انزوای سیاسی بیشتر طالبان منجر خواهد شد، بلکه زمینه را برای اتحاد و فعالیت هرچه بیشتر مخالفان در خارج از کشور فراهم میآورد.
سیاستهای سرکوبگرانه طالبان، چشمانداز آینده سیاسی افغانستان را در هالهای از ابهام و بیثباتی فرو میبرد. در نهایت، با حذف آخرین نشانههای تنوع سیاسی از داخل، طالبان خود را در برابر چالشهای آینده بیدفاعتر خواهند کرد.
فشار اخیر طالبان بر رهبران پیشین، نشان میدهد که دوره «رواداری تاکتیکی» به پایان رسیده است. حکومت طالبان با حذف آخرین نمادهای جمهوری پیشین، در حال تثبیت حاکمیت تکصدایی است، تصمیمی که عواقب سنگینی به دنبال خواهد داشت.
این انحصار، نه تنها مذاکرات صلح را بیمعنی میسازد، بلکه افغانستان را در برابر بحرانهای آینده آسیبپذیرتر خواهد کرد. تا زمانی که طالبان به جای سرکوب و حذف، به سوی گفتوگو و مشارکت حرکت نکنند، آیندهای باثبات و فراگیر برای این کشور، همچنان یک آرزوی دور از دسترس باقی خواهد ماند.
- دکتر خالدین ضیایی؛
- بنیانگذار اندیشکده تعلیمی ملت افغانستان