مقدمه
تاریخ معاصر افغانستان سرشار از فراز و فرودهای سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک است. در میان رهبران برجسته این سرزمین، نام پروفیسور شهید استاد برهانالدین ربانی (۱۳۲۰–۱۳۹۰ش/۱۹۴۰–۲۰۱۱م) بهعنوان شخصیتی ممتاز و ماندگار ثبت شده است. وی هم رئیسجمهور دولت اسلامی افغانستان و هم رهبر حزب جمعیت اسلامی بود، و در واپسین سالهای حیاتش ریاست شورای عالی صلح افغانستان را بر عهده داشت.
شخصیت استاد ربانی را میتوان نماد «اعتدالگرایی اسلامی» دانست؛ زیرا در طول حیات سیاسیاش کوشید میان ارزشهای دینی و الزامات سیاسی و اجتماعی زمانه پیوندی معقول برقرار سازد. او از جمله معدود رهبرانی بود که هم در میدان جهاد حضور داشت و هم در عرصه گفتوگو و صلح نقشآفرینی کرد. این مقاله با رویکرد علمی و تحلیلی، زندگینامه، خط فکری، عملکرد سیاسی و اجتماعی و میراث استاد ربانی را بررسی میکند و جایگاه او را در دولتسازی، ملتسازی و روند صلح افغانستان برجسته میکند.
۱. زندگینامه و تحصیلات
استاد ربانی در سال ۱۳۲۰ خورشیدی در ولایت بدخشان، یکی از مناطق کوهستانی و فرهنگی افغانستان، دیده به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی خود را در محیطی مذهبی و سنتی سپری کرد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رساند. استعداد علمی و علاقهمندی او به علوم دینی موجب شد تا وارد دانشگاه کابل شود و در رشته معارف اسلامی تحصیل کند.
پس از فراغت از دانشگاه کابل، استاد ربانی برای ادامه تحصیل به کشور مصر رفت. او در دانشگاه الازهر، یکی از معتبرترین مراکز علمی جهان اسلام، در رشته فلسفه و علوم اسلامی به تحصیل پرداخت. اقامت در مصر و آشنایی با جریانهای فکری اسلامی، بهویژه اندیشههای اخوانالمسلمین، تأثیر ژرفی بر جهانبینی و رویکرد فکری او گذاشت. این تجربه، پایهگذار خط اعتدالگرایانهای شد که در تمام مراحل زندگی سیاسیاش مشهود بود.
بازگشت استاد ربانی به افغانستان مصادف بود با آغاز جنبشهای اسلامی در دانشگاه کابل. او با ورود به عرصه تدریس، بهسرعت به یکی از چهرههای برجسته فکری و سیاسی تبدیل شد و نقش مهمی در شکلگیری بسترهای مبارزه فکری علیه حکومت وقت ایفا کرد.
۲. نقش در جنبشهای اسلامی افغانستان
بازگشت استاد ربانی به افغانستان، سرآغاز مرحلهای نوین در حیات سیاسی او بود. وی در دانشگاه کابل به تدریس پرداخت و همزمان، بهعنوان یکی از مؤسسان جنبش اسلامی افغانستان، حزب «جمعیت اسلامی افغانستان» را پایهگذاری کرد. این حزب، نخستین تشکل سیاسی ـ اسلامی در کشور بود که با هدف دفاع از ارزشهای دینی، عدالت اجتماعی و آزادی فعالیت خود را آغاز کرد.
رهبری استاد ربانی در جمعیت اسلامی با دو ویژگی عمده همراه بود. نخست، اعتدالگرایی فکری که در آن مقابله با افراطگرایی و تکفیر در میان جریانهای اسلامی مورد تأکید قرار داشت. دوم، سازماندهی علمی ـ فرهنگی که تمرکز آن بر آموزش نسل جوان، تربیت کادرهای متفکر و ایجاد نهادهای فکری برای آینده افغانستان بود.
جمعیت اسلامی تحت رهبری استاد ربانی، توانست جایگاه مهمی در میان جوانان دانشگاهی، علما و روشنفکران مسلمان افغانستان پیدا کند. این حزب نهتنها بهعنوان یک نیروی سیاسی، بلکه بهعنوان یک جریان فکری و فرهنگی تأثیرگذار در تحولات کشور شناخته شد.
۳. رهبری جهاد علیه شوروی
با اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹، جمعیت اسلامی افغانستان به یکی از مهمترین احزاب جهادی کشور تبدیل شد. استاد ربانی بهعنوان رهبر این حزب، نقش برجستهای در سازماندهی و هماهنگی مبارزات مردمی ایفا کرد. او تلاش کرد تا جهاد را از یک حرکت پراکنده به یک جریان منسجم و هدفمند تبدیل کند.
برخلاف برخی رهبران جهادی که به رقابتهای داخلی دامن میزدند، استاد ربانی همواره بر ضرورت «وحدت جهادی» تأکید داشت. او معتقد بود که تنها از طریق اتحاد و همبستگی میان گروههای مجاهدین میتوان افغانستان را از اشغال خارجی آزاد کرد. در همین راستا، با سفر به کشورهای اسلامی مانند ایران، پاکستان، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی، توانست حمایت سیاسی، مالی و معنوی گستردهای برای مجاهدین فراهم آورد.
نقش استاد ربانی در جهاد افغانستان، نهتنها در میدان نبرد، بلکه در عرصه دیپلماسی و ارتباطات بینالمللی نیز برجسته بود. او توانست چهرهای معتبر از مقاومت افغانستان در سطح جهان اسلام معرفی کند.
۴. ریاست جمهوری دولت اسلامی افغانستان
سقوط حکومت دکتر نجیبالله در سال ۱۹۹۲، نقطه عطفی در تاریخ معاصر افغانستان بود. در پی این تحول، استاد ربانی بهعنوان رئیس دولت اسلامی افغانستان انتخاب شد. ریاست او در شرایطی آغاز شد که کشور درگیر رقابتهای شدید داخلی میان گروههای مجاهدین بود و ساختارهای حکومتی بهشدت آسیبدیده بودند.
مهمترین چالشهای حکومت استاد ربانی عبارت بودند از جنگهای داخلی میان احزاب مجاهدین، دخالتهای خارجی در امور افغانستان، و فقدان نهادهای سیاسی و اداری کارآمد. با وجود این مشکلات، وی تلاش کرد تا چارچوبی اسلامی ـ مردمی برای حکومت افغانستان ایجاد کند و نهادهای قانونی را بازسازی نماید.
یکی از اقدامات مهم استاد ربانی، انتقال مسالمتآمیز قدرت پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ بود. او بدون هیچگونه درگیری یا مقاومت، قدرت را به حامد کرزی واگذار کرد؛ اقدامی که در تاریخ افغانستان بیسابقه بود و الگویی برای آینده کشور محسوب شد. این رفتار سیاسی، نشاندهنده بلوغ فکری و تعهد او به منافع ملی افغانستان بود.
۵. خط فکری و اعتدالگرایی
خط فکری استاد ربانی بر «اعتدال اسلامی» استوار بود. او نه تنها با کمونیسم و بیدینی مقابله کرد، بلکه در برابر افراطگرایی مذهبی نیز ایستاد. این اعتدالگرایی، در تمام مراحل زندگی سیاسی و فکری او مشهود بود و بهعنوان شاخصه اصلی شخصیت او شناخته میشد.
وی همواره تلاش میکرد میان دین و سیاست توازن برقرار سازد. دفاع از ارزشهای اسلامی همراه با توجه به مقتضیات زمان، از اصول اساسی اندیشه او بود. استاد ربانی معتقد بود که گفتوگو و حل مسالمتآمیز منازعات، راهحل پایدار برای مشکلات افغانستان است و جنگ نمیتواند آیندهای روشن برای کشور رقم بزند.
او همچنین به تنوع قومی و مذهبی افغانستان احترام میگذاشت و کثرت فرهنگی و اجتماعی کشور را بهعنوان واقعیتی غیرقابل انکار میپذیرفت. به همین دلیل، بسیاری از شخصیتهای داخلی و خارجی ـ حتی مخالفان سیاسی ـ به او احترام داشتند و از او بهعنوان چهرهای معتدل و قابل اعتماد یاد میکردند.
۶. نقش در شورای عالی صلح
در سال ۲۰۱۰ میلادی، استاد ربانی بهعنوان رئیس شورای عالی صلح افغانستان منصوب شد. این شورا با هدف مذاکره با طالبان و گروههای مخالف تشکیل شده بود و مأموریت داشت زمینههای گفتوگوی ملی را فراهم سازد.
استاد ربانی با استفاده از تجربه، جایگاه و اعتبار خود، تلاش کرد تا روند صلح را از بنبست خارج کند. او با گروههای مختلف سیاسی، مذهبی و قومی دیدار کرد و بر ضرورت گفتوگوی فراگیر ملی تأکید ورزید. هرچند این روند با موانع بسیاری مواجه شد، اما حضور او در رأس این شورا، امیدی تازه برای مردم افغانستان بود.
شهادت وی در ۲۹ سنبله ۱۳۹۰، درست در مسیر تلاش برای صلح رخ داد. او در حالی جان باخت که در حال دیدار با نمایندهای از طالبان بود. این واقعه، نهتنها ضایعهای بزرگ برای افغانستان بود، بلکه روند صلح را با چالش جدی مواجه ساخت.
از آن پس، شهادت استاد ربانی نهتنها خلأیی بزرگ در رهبری جریان اعتدالگرای اسلامی افغانستان ایجاد کرد، بلکه روند صلح را نیز با چالشهای جدی مواجه کرد. بسیاری از ناظران سیاسی و فعالان مدنی، فقدان او را ضربهای سنگین به تلاشهای ملی برای گفتوگو با مخالفان مسلح دانستند. او تنها چهرهای نبود که از سوی همه اقشار جامعه پذیرفته شده بود، بلکه نماد امیدی بود برای عبور از خشونت و ورود به مرحلهای نو از همزیستی سیاسی.
ترور استاد ربانی همچنین پیامدهای اجتماعی و روانی گستردهای در جامعه افغانستان بر جای گذاشت. مردم افغانستان، بهویژه نسل جوان، او را الگویی از رهبری اخلاقمدار، متفکر و صلحطلب میدانستند. شهادت او در مسیر گفتوگو، این باور را تقویت کرد که راه صلح، هرچند دشوار و پرهزینه، اما تنها مسیر پایدار برای آینده کشور است.
در سطح منطقهای و بینالمللی نیز واکنشها به شهادت استاد ربانی گسترده بود. بسیاری از دولتها، نهادهای بینالمللی و شخصیتهای سیاسی، این واقعه را محکوم کردند و از نقش برجسته او در تلاش برای صلح و ثبات افغانستان تجلیل به عمل آوردند. لقب «شهید صلح» که پس از شهادت به او داده شد، بازتابی از همین احترام و جایگاه ویژهای بود که در میان ملتها و دولتها داشت.
نتیجهگیری
استاد برهانالدین ربانی، شخصیتی بود که از دانشگاه الازهر تا میدان سیاست افغانستان، راهی پرچالش را طی کرد. او هم رهبر جهاد بود، هم رئیسجمهور، و هم «شهید صلح». خط اعتدالگرایانهاش، الگویی برای نسلهای آینده افغانستان است؛ الگویی که بر گفتوگو، مدارا، احترام به تنوع و حل مسالمتآمیز منازعات تأکید دارد.
او توانست در میان دو قطب افراطی - کمونیسم و تکفیر - مسیر میانهای را ترسیم کند که هم ریشه در سنت اسلامی داشت و هم پاسخگوی نیازهای زمانه بود. میراث او در تاریخ افغانستان نه تنها بهعنوان یک رهبر سیاسی، بلکه بهعنوان یک متفکر اسلامی و نماد اعتدال باقی خواهد ماند.
ادامه دادن راه استاد ربانی، بهویژه در شرایط کنونی افغانستان که بار دیگر با بحرانهای هویتی، سیاسی و امنیتی مواجه است، ضرورتی اساسی برای ملتسازی و دولتسازی محسوب میشود. بازخوانی اندیشه و سلوک او میتواند چراغی باشد برای عبور از خشونت، افراطگرایی و انزوا، و ورود به مرحلهای نو از همزیستی ملی و تعامل جهانی.
- دکتر خالدین ضیایی؛ رئیس اندیشکده گفتمان تعلیمی ملت افغانستان