پیشگفتار
افغانستان در دو دههٔ اخیر به صحنهٔ اصلی رقابت ژئوپلیتیکی میان محور غرب به رهبری ایالات متحده و محور شرق به رهبری چین و روسیه تبدیل شده است. پس از خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۲۱ و تسلط مجدد طالبان، این کشور بار دیگر به «میدان رقابت نیابتی» برای دو بلوک قدرت جهانی مبدل شده است.
در این میان، طالبان نقش یک «ارتش زمینی ارزانقیمت» را بازی میکند که هر دو محور سعی در استفاده از آن برای مهار و کنترل گروههای افراطی در آسیای مرکزی، جنوب آسیا و خاورمیانه دارند. مقاله حاضر به تحلیل ابعاد امنیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی این رقابت میپردازد و نشان میدهد چگونه تحولات اخیر، از جمله سفر احتمالی امیرخان متقی به هند با مجوز آمریکا، نشانهای از مرحله جدید در تعاملات واشنگتن و طالبان است.
مقدمه
افغانستان پس از سقوط جمهوریت در اوت ۲۰۲۱، وارد مرحلهای از خلأ قدرت و بازآرایی ژئوپلیتیکی شده است. این کشور که در مرکز اتصال سه حوزه تمدنی و راهبردی — آسیای مرکزی، جنوب آسیا و خاورمیانه — قرار دارد، اکنون بار دیگر به میدان رقابت میان دو محور جهانی تبدیل شده است:
۱. محور غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا که در پی حفظ نفوذ ژئوپلیتیکی خود در پیرامون روسیه، چین و ایران است.
۲. محور شرق به رهبری چین و روسیه که تلاش میکنند افغانستان را به بخشی از کمربند امنیتی و اقتصادی خود در قالب «سازمان همکاری شانگهای» و «طرح یک کمربند و یک راه» تبدیل کنند.
افغانستان در مرکز رقابتهای ژئوپلیتیکی جدید
افغانستان بهرغم ضعف اقتصادی، دارای جایگاه ژئواستراتژیک منحصر بهفرد است. کنترل این کشور بهمنزلهٔ دسترسی به شریانهای حیاتی آسیای مرکزی و جنوبی است. به همین دلیل، هم آمریکا و هم چین و روسیه، از طریق ابزارهای مختلف — از جمله تعامل با طالبان — در پی تثبیت جایگاه خود در این میدان پیچیده افغانستان هستند.
از نگاه ایالات متحده، طالبان ابزاری برای مدیریت تهدیدهای امنیتی در برابر منافع غرب در منطقه است. در مقابل، چین و روسیه نیز طالبان را «ابزار کنترل تهدید افراطگرایی» در مرزهای خود، بهویژه در منطقهٔ سینکیانگ و جمهوریهای آسیای مرکزی، میدانند.
استفاده ابزاری از طالبان بهعنوان «ارتش زمینی ارزانقیمت»
طالبان نه تنها یک گروه ایدئولوژیک مذهبی، بلکه در چارچوب رقابتهای کلان، ابزار ژئوپلیتیکی چندمنظوره است.
• برای ایالات متحده: طالبان میتواند در برابر نفوذ روسیه، چین و ایران در آسیای مرکزی نقش بازدارنده ایفا کند.
• برای چین و روسیه: طالبان میتواند با کنترل جریانهای افراطی نظیر داعش خراسان، از بیثباتی در مرزهای شمالی جلوگیری نماید.
به این ترتیب، هر دو محور در تلاشاند تا طالبان را تحت تأثیر خود نگه دارند، بدون آنکه هزینه نظامی مستقیم متقبل شوند؛ از اینرو اصطلاح «ارتش زمینی ارزانقیمت» در تحلیل مناسبات افغانستان کاملاً برازنده است.
تحولات اخیر: نشانههای فاز جدید روابط آمریکا و طالبان
اعطای معافیت سفر از سوی کمیته تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل به مولوی امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، نقطهٔ عطفی در سیاست واشنگتن نسبت به طالبان است. چندی قبل، ایالات متحده با چنین معافیتی مخالفت کرده بود، اما تغییر موضع کنونی را میتوان در پرتو دو عامل کلیدی تحلیل کرد:
۱. سفرهای اخیر هیأت آمریکایی به کابل که دو بار در کمتر از چند هفته انجام شد، نشانگر آغاز گفتوگوهای عملیاتی درباره مسائل امنیتی، تبادل اطلاعات و آزادی زندانیان بود.
۲. آزادی شهروند آمریکایی امیر امیری توسط طالبان، که نشانهای از دیپلماسی اعتمادسازی متقابل است.
این تحولات بیانگر ورود روابط واشنگتن و طالبان به مرحلهٔ جدیدی از تعامل تاکتیکی است؛ تعاملی که احتمالاً در راستای مهار نفوذ چین و روسیه در افغانستان طراحی شده است.
ابعاد اقتصادی و رقابت بر سر کریدورها
در حالیکه آمریکا بهدنبال جلوگیری از تبدیل افغانستان به بخشی از کمربند اقتصادی چین است، هند نیز با حمایت واشنگتن در صدد استفاده از بندر چابهار برای مقابله با نفوذ پاکستان و چین در قالب کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) بود.
اما تصمیم اخیر دولت ترامپ برای لغو معافیت شرکتهای هندی در بندر چابهار، عملاً هند را از یک مزیت استراتژیک و اقتصاد سیاسی محروم کرد. این اقدام نهتنها به زیان ایران، بلکه به سود پاکستان و چین تمام شد.
از همینرو، احتمال میرود که دهلینو در تعامل با طالبان بهدنبال احیای نفوذ خود در افغانستان باشد تا از این طریق بخشی از فشارهای اقتصادی ناشی از سیاستهای واشنگتن را جبران کند.
رقابت اطلاعاتی و امنیتی در «میدان افغانستان»
افغانستان بهتدریج به مرکز جنگ اطلاعاتی نیابتی میان شرق و غرب تبدیل شده است.
• محور غرب، بهویژه آمریکا و متحدان آن در چهارچوب ائتلاف ناتو، از شبکههای اطلاعاتی و پهپادی برای رصد فعالیتهای روسیه و چین در آسیای مرکزی استفاده میکنند.
• در مقابل، محور شرق نیز از ساختارهای همکاری شانگهای و سازمان پیمان امنیت جمعی برای نفوذ نرم در ساختارهای امنیتی طالبان بهره میبرد.
در این میان، گروههایی نظیر داعش خراسان، تحریک طالبان پاکستان (TTP) و شبکه حقانی، بهعنوان «اهرم فشار متغیر» میان قدرتهای بزرگ عمل میکنند.
نتیجهگیری: افغانستان بهمثابه میدان جدید توازن قدرت
رقابت شرق و غرب در افغانستان وارد مرحلهای از تعاملات چندلایه و غیرمستقیم شده است. طالبان، با حفظ سیاست «چندجانبهگرایی تاکتیکی»، تلاش میکند از این رقابت برای بقاء و مشروعیت بینالمللی خود بهره گیرد.
در عین حال، افغانستان در حال تبدیل شدن به «مرکز آزمون سیاستهای ژئواستراتژیک قرن بیستویکم» است؛ جایی که مرز میان همکاری و رقابت، دیپلماسی و تهدید، تعامل و تاکتیک بهطور خطرناکی باریک شده است.
بنابراین، دیگر امارت طالب قادر به ایجاد توازن در سیاست خارجی خود نمیباشد؛ باید در کنار یک محور در مقابل محور دیگر قرار گیرد. در نهایت، طالبها در تقابل با محور غرب یا شرق قرار میگیرند. وضع نابسامان کشور با گذشت چهار سال بیشتر بغرنج و پیچیدهتر شده است. تقابل طالب با یکی از این دو محور حتمی است.
پسزمینه سقوط نظام امارت را سیاستهای رهبریشان ملا هیبتالله فراهم کرده است. همینطوری که به خداوند یقین دارم، با قرار گرفتن امارت طالب در یک محور شرق یا غرب، زمینه سقوط حتمی و ناگهانی امارت طالب انشاءالله در آینده رقم میخورد.
- دکتر خالدین ضیایی؛ رئیس اندیشکده تعلیمی ملت افغانستان