تنش‌های جاری میان پاکستان و طالبان و بحران چندبُعدی درون‌زا و برون‌زای پاکستان

با شدت‌گرفتن حملات مرزی و گسترش ناامنی در ایالت‌های شمال‌غربی، روابط پاکستان و طالبان وارد مرحله‌ای تازه از تنش و بی‌اعتمادی شده است؛ مرحله‌ای که در آن، اسلام‌آباد درگیر بحرانی چندبُعدی است—از فروپاشی اقتصادی و شکاف سیاسی تا تهدید مستقیم امنیت ملی از سوی گروهی که روزگاری خود آن را پرورانده بود.

مقدمه
پس از سلسله‌ای از حملات تروریستی در اسلام‌آباد و ایالت خیبر پختون‌خوا، دولت پاکستان با بحرانی پیچیده و چندلایه روبه‌رو شده است که نه‌تنها ابعاد امنیتی، بلکه ریشه‌های سیاسی، ژئوپلیتیکی و ساختاری نیز دارد. روابط پاکستان و امارت اسلامی طالبان که در آغاز، پس از سقوط جمهوری افغانستان، بر پایهٔ تعامل و هم‌سویی ایدئولوژیک استوار بود، به‌تدریج به مرحله‌ای از بی‌اعتمادی، تنش و تقابل منافع راهبردی رسیده است. در حالی‌که طالبان خود را قدرت مشروع در کابل می‌دانند، پاکستان نیز با افزایش تهدیدهای مرزی، فعالیت گروه تحریک طالبان پاکستان (TTP) و بحران‌های داخلیِ اقتصادی و سیاسی مواجه است.
این مقاله می‌کوشد با رویکردی تحلیلی، ابعاد مختلف بحران کنونی پاکستان را در بستر روابطش با امارت طالبان بررسی کند و بر اساس شاخص‌های واقع‌گرایانهٔ سیاست بین‌الملل، راهکارهایی برای خروج از این وضعیت بحرانی ارائه دهد.

الف) عوامل داخلی بحران در پاکستان

۱. بحران ساختاری در نهادهای امنیتی و سیاسی
در دو دههٔ گذشته، وابستگی بیش از اندازهٔ سیاست خارجی و امنیتی پاکستان به رویکرد نظامی، موجب فرسایش تدریجی اعتماد ملی و کاهش مشروعیت سیاسی دولت شده است. اختلاف میان ارتش، دولت غیرنظامی و نهادهای اطلاعاتی، وحدت تصمیم‌گیری ملی را تضعیف کرده و سبب سردرگمی راهبردی در برابر تهدید طالبان افغان و تحریک طالبان پاکستان گردیده است.

۲. ضعف اقتصادی و وابستگی مالی به قدرت‌های خارجی
بحران بدهی، تورم شدید، کاهش ارزش روپیه و وابستگی ساختاری به صندوق بین‌المللی پول و کمک‌های چین و کشورهای عربی، توان تصمیم‌گیری مستقل پاکستان را محدود کرده است. این وضعیت هرگونه اقدام قاطع نظامی علیه گروه‌های افراطی را با ملاحظات اقتصادی و سیاسی روبه‌رو ساخته است.

۳. افراط‌گرایی ایدئولوژیک در بافت اجتماعی
در دهه‌های گذشته، نظام آموزشی و تبلیغاتی پاکستان به‌گونه‌ای شکل گرفته که بستر اجتماعی برای رشد گروه‌های مذهبی و تندرو فراهم آمده است. در نتیجه، مقابلهٔ دولت با طالبان یا گروه‌های مشابه، با واکنش‌های داخلی از سوی اقشار مذهبی و مدارس دینی مواجه می‌شود.

ب) عوامل خارجی و منطقه‌ای بحران

۱. نفوذ و سیاست چندلایهٔ طالبان
امارت اسلامی طالبان از زمان بازگشت به قدرت در کابل، کوشیده است توازن میان قدرت‌های منطقه‌ای را حفظ کند؛ اما در عمل، روابط نزدیک طالبان با تحریک طالبان پاکستان، چالشی مستقیم برای امنیت ملی اسلام‌آباد ایجاد کرده است. عدم تمایل طالبان به مهار TTP، از مهم‌ترین عوامل تشدید تنش‌های کنونی به‌شمار می‌رود.

۲. سیاست‌های ایالات متحده و چین
واشنگتن با هدف کنترل رقابت چین و مهار بی‌ثباتی منطقه‌ای، سیاستی دوگانه نسبت به پاکستان و طالبان در پیش گرفته است. از سوی دیگر، چین که منافع اقتصادی خود را در چارچوب «کریدور اقتصادی چین–پاکستان» (CPEC) دنبال می‌کند، از هرگونه بی‌ثباتی در مرزهای غربی پاکستان نگران است. این وضعیت، پاکستان را در فشار مضاعف ژئوپلیتیکی میان شرق و غرب قرار داده است.

۳. نقش کشورهای منطقه مانند ایران، تاجیکستان و ترکیه
روابط متغیر و گاه متناقض طالبان با ایران، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی، بُعد تازه‌ای از رقابت منطقه‌ای را پدید آورده است. نزدیکی تاکتیکی برخی کشورها به طالبان، موجب احساس انزوا در اسلام‌آباد شده است؛ به‌ویژه زمانی که طالبان می‌کوشند نفوذ منطقه‌ای خود را فراتر از مرزهای افغانستان گسترش دهند.

ج) سناریوهای پیش‌رو و راهکارهای پیشنهادی برای خروج از بحران

۱. اتخاذ سیاست قاطع امنیتی و نظامی
پاکستان باید با بازنگری در رویکرد دوگانهٔ خود نسبت به طالبان، سیاستی مشابه اقدامات روسیه در قبال چچن یا ترکیه در برابر پ.ک.ک اتخاذ کند. مهار طالبان بدون برخورد سخت‌افزاری ممکن نیست؛ زیرا این گروه از منطق فشار و قدرت تبعیت می‌کند، نه از دیپلماسی.

۲. بازسازی ساختار تصمیم‌گیری ملی
بحران کنونی پاکستان نتیجهٔ شکاف میان نهادهای قدرت است. ایجاد شورای عالی امنیت ملی با حضور نمایندگان ارتش، دولت، پارلمان و جامعهٔ مدنی می‌تواند وحدت تصمیم‌گیری را تقویت کند.

۳. اصلاح سیاست خارجی بر پایهٔ منافع ملی نه ایدئولوژی
پاکستان باید از رویکرد مذهبی‌محور در تعامل با افغانستان فاصله بگیرد و به سیاست واقع‌گرایانهٔ منطقه‌ای روی آورد. تمرکز بر همکاری‌های اقتصادی، کنترل مرزها و دیپلماسی چندجانبه می‌تواند جایگزین سیاست‌های تکیه‌برطالبان شود.

۴. توسعهٔ همکاری با قدرت‌های منطقه‌ای مسئول
گسترش روابط با ایران، آسیای مرکزی و حتی هند در زمینهٔ مبارزهٔ مشترک با تروریسم می‌تواند موازنهٔ جدیدی در سیاست منطقه‌ای اسلام‌آباد ایجاد کند.

۵. اصلاحات اجتماعی و آموزشی برای مقابله با افراط‌گرایی
بدون اصلاح نظام آموزشی و کنترل مدارس دینی افراط‌گرا، هیچ سیاست امنیتی پایداری شکل نخواهد گرفت. مقابله با افراط‌گرایی فرهنگی و فکری، اساس ثبات درازمدت است.

نتیجه‌گیری
پاکستان در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ معاصر خود قرار دارد. تداوم سیاست مماشات با طالبان نه‌تنها امنیت داخلی پاکستان را تهدید می‌کند، بلکه خطر تجزیه، فرسایش مشروعیت سیاسی و انزوای بین‌المللی را نیز در پی دارد. طالبان از یک متحد راهبردی به تهدیدی ساختاری برای پاکستان بدل شده‌اند و هرگونه تأخیر در اصلاح رویکرد اسلام‌آباد، به معنای فرو رفتن بیشتر در باتلاق بحران است.
تنها از طریق بازتعریف سیاست امنیتی، بازسازی نهادهای داخلی و تعامل منطقه‌ای بر اساس منافع ملی، نه ملاحظات ایدئولوژیک، می‌توان پاکستان را از وضعیت فعلی نجات داد. در غیر آن، همان‌گونه که تاریخ افغانستان نشان داده است، افراط‌گرایی نه‌تنها مرز نمی‌شناسد، بلکه در نهایت بنیان میزبان خود را نیز در هم می‌ریزد.

  • دکتر خالدین ضیایی؛ رئیس اندیشکده تعلیمی ملت افغانستان
peg5z