در حالیکه پاکستان درگیر بحرانهای داخلی و فشارهای منطقهای است، اتحاد راهبردی آمریکا و هند و ادعای ارضی طالبان با نقشه «لوی افغانستان»، این کشور را در معرض تهدیدی چندلایه و بیسابقه قرار دادهاند؛ تهدیدی که نهفقط مرزها، بلکه بنیانهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن را هدف گرفته است.
مقدمه
پاکستان در سالهای اخیر با مجموعهای پیچیده از چالشها و تهدیدهای داخلی و منطقهای مواجه بوده است. امضای پیمان دفاعی و امنیتی دهساله میان ایالات متحده آمریکا و هند، با هدف تقویت نفوذ هند در منطقه، بهطور غیرمستقیم تضعیف موقعیت پاکستان را دنبال میکند. همزمان، طالبان با رونمایی از نقشهای موسوم به «لوی افغانستان» که شامل بخشهایی از خاک پاکستان—بهویژه ایالت خیبرپختونخوا—است، تهدیدی سیاسی و امنیتی جدید علیه تمامیت ارضی این کشور ایجاد کردهاند.
این تحولات باید در چارچوب جنگهای نوین نسل پنجم و ششم تحلیل شوند. جنگ نسل پنجم (5GW) شامل عملیات روانی، جنگ اطلاعاتی و رسانهای، فشارهای اقتصادی و سیاسی بدون مواجهه مستقیم نظامی است. جنگ نسل ششم (6GW) تلفیقی از ابزارهای فناوری، سایبری و هماهنگی میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای تضعیف قدرت کشور از طریق بهرهگیری از شکافهای داخلی، اختلافات قومی و مرزی است.
پیمان دفاعی آمریکا–هند و پیامدهای آن برای پاکستان
پیمان دهساله امنیتی و دفاعی میان آمریکا و هند، زمینهساز فشار چندجانبه علیه پاکستان است. این قرارداد نهتنها توان دفاعی پاکستان را به چالش میکشد، بلکه موقعیت هند را در منطقه تقویت کرده و امکان حمایت غیرمستقیم از گروههایی مانند طالبان را فراهم میسازد. پیامدهای این پیمان برای پاکستان عبارتاند از:
- تضعیف امنیتی و نظامی: افزایش فشارهای مرزی و حمایت اطلاعاتی و سیاسی هند از گروههای مرزی، توان دفاعی پاکستان را تحلیل میبرد.
- فشار اقتصادی و منابع حیاتی: محدودیت دسترسی به منابع آبی و افزایش هزینههای دفاعی، بحران اقتصادی و فشار اجتماعی را تشدید میکند.
- چالشهای سیاسی و مشروعیتی: فشار خارجی و حملات شبهنظامیان، مشروعیت دولت مرکزی و توان مدیریتی آن را کاهش میدهد.
نقش طالبان و نقشه «لوی افغانستان»
رونمایی طالبان از نقشه «لوی افغانستان» که شامل مناطق پشتوننشین پاکستان، بهویژه ایالت خیبرپختونخوا است، تهدیدی مستقیم و بلندمدت برای تمامیت ارضی پاکستان محسوب میشود. این اقدام، بهویژه در چارچوب همافزایی طالبان با حمایت غیررسمی هند، میتواند پاکستان را وادار به مقابله همزمان در جبهههای داخلی و خارجی کند. تحلیلگران معتقدند چنین نقشهای تنشهای تاریخی میان طالبان و اسلامآباد را بار دیگر شعلهور ساخته و بیاعتمادی دیرینه پاکستان نسبت به حکومتهای افغانستان را تشدید میکند.
ابعاد تهدیدات علیه پاکستان
- امنیتی و نظامی: حملات طالبان، حمایت هند و افزایش نفوذ گروههای مسلح غیرقانونی، امنیت مرزی و توان دفاعی پاکستان را تضعیف میکند.
- اقتصادی و منابع حیاتی: فشارهای ناشی از محدودیت آب و انرژی، افزایش هزینههای نظامی و کاهش سرمایهگذاری خارجی، بحران اقتصادی و نارضایتی عمومی را تشدید میکند.
- سیاسی و اجتماعی: بحرانهای امنیتی و اقتصادی، اختلافات داخلی و کاهش مشروعیت دولت مرکزی، ثبات سیاسی را تهدید میکند.
- اطلاعاتی و سایبری: در چارچوب جنگهای نوین، عملیات اطلاعاتی، جنگ رسانهای و حملات سایبری، توان مدیریتی و تصمیمگیری پاکستان را کاهش میدهد.
- منطقهای و ژئوپلیتیکی: هماهنگی میان آمریکا، هند، اسرائیل و طالبان، پاکستان را در معرض تهدیدات چندلایه منطقهای و فرامنطقهای قرار داده است.
تحلیل واقعگرایانه آینده
با ادامه فشارهای چندجانبه، پاکستان با مجموعهای از چالشهای بلندمدت مواجه است که امنیت، ثبات و یکپارچگی ملی را تهدید میکنند:
- تحلیل توان دفاعی و امنیتی در برابر فشارهای خارجی و حملات طالبان
- تشدید بحران اقتصادی و فشارهای اجتماعی ناشی از محدودیت منابع و کاهش سرمایهگذاری
- کاهش مشروعیت سیاسی دولت مرکزی و تضعیف انسجام داخلی
- آسیبپذیری در برابر جنگ اطلاعاتی و سایبری
- تهدیدات فرامنطقهای ناشی از هماهنگی بازیگران خارجی و طالبان
نتیجهگیری
پیمان دفاعی آمریکا–هند و رونمایی از نقشه «لوی افغانستان» توسط مقامات نظامی طالبان، نشاندهنده شکل جدیدی از جنگهای نسل پنجم و ششم است که هدف آن تضعیف پاکستان از درون و اعمال فشار چندجانبه برای زمینگیر ساختن این کشور است. پیامدهای این روند شامل فشارهای امنیتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، اطلاعاتی و ژئوپلیتیکی است.
مقابله مؤثر با این چالشها مستلزم تدوین استراتژی جامع ملی، تقویت توان دفاعی و تهاجمی، آمادگی برای جنگهای سایبری، مدیریت هوشمند منابع داخلی و دیپلماسی فعال منطقهای است. طالبان بهتازگی از نقشهای موسوم به «لوی افغانستان» رونمایی کردهاند؛ نقشهای که شامل بخشهایی از خاک پاکستان، بهویژه ایالت خیبرپختونخوا میشود.
مفهوم «لوی افغانستان» یا افغانستان بزرگ، یکی از داعیههای دیرینه در میان برخی حلقات پشتونگرا بوده است. بر اساس این دیدگاه، مناطق پشتوننشین آنسوی خط دیورند باید از پاکستان جدا شده و به افغانستان ملحق گردند.
تحلیلگران بر این باورند که طرح چنین نقشهای میتواند تنشهای تاریخی و مرزی میان کابل و اسلامآباد را بار دیگر شعلهور سازد. در گذشته نیز پاکستان به دلیل همین داعیه که عملاً تقسیم این کشور را هدف قرار میدهد، همواره نسبت به حکومتهای قبیلهمحور افغانستان بیاعتماد بوده است.
- دکتر خالدین ضیایی؛ رئیس اندیشکده گفتمان تعلیمی افغانستان