تقویت امارت طالبان؛ تهدیدی برای امنیت منطقه

افغانستان همواره در طول تاریخ به‌عنوان نقطه‌ی تلاقی تمدن‌ها و میدان رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای شناخته شده است. موقعیت ژئوپولیتیکی این کشور، آن را به شاهراه راهبردی آسیای مرکزی، جنوب آسیا و خاورمیانه بدل کرده و سبب گردیده است که هرگونه تحول سیاسی و امنیتی در آن پیامدهای گسترده‌ای برای منطقه و جهان داشته باشد. بازگشت طالبان به قدرت و استقرار «امارت اسلامی» نه‌تنها ثبات داخلی افغانستان را به چالش کشیده، بلکه معادلات امنیتی منطقه‌ای را نیز دستخوش تغییر ساخته است.

اگر به مسائل فعلی افغانستان توجه نشود و ملت افغانستان با همکاری ملت‌های منطقه و جهان برای اسقاط امارت به‌طور جدی همکاری و گام برندارد، تاریخ حتماً تکرار خواهد شد؛ همان‌گونه که در گذشته قوم تاتار مجبور به همکاری با قوم مغول شد. اتحاد آن دو قوم سبب گردید تا منطقه و جهان به آتش کشیده شود.

▪️ ابعاد تاریخی و فرهنگی

مرور تاریخ نشان می‌دهد که بی‌توجهی به خواست‌های ملت افغانستان همواره به بروز اتحادهای ناخواسته و پیامدهای ناگوار انجامیده است. در گذشته، اجبار قوم تاتار به همکاری با مغول‌ها، منجر به اتحاد دو قوم شد که پیامد آن شعله‌ور شدن آتش جنگ و ویرانی در سطح منطقه و جهان بود. این تجربه تاریخی هشدار می‌دهد که اگر جامعه جهانی و کشورهای منطقه به مطالبات مردم افغانستان بی‌اعتنا باشند، احتمال شکل‌گیری اتحاد مشابه میان اقوام مختلف افغانستان وجود دارد؛ اتحادی که می‌تواند منطقه را به آشوبی فراگیر بکشاند.

از منظر فرهنگی نیز افغانستان جامعه‌ای چندقومیتی با پیوندهای عمیق تاریخی میان اقوام تاجیک، پشتون، ازبک و هزاره است. بی‌توجهی به تنوع قومی و زبانی این کشور و تحمیل یک قرائت انحصارطلبانه از دین و سیاست، نه‌تنها به انزوای اجتماعی انجامیده بلکه زمینه را برای افراط‌گرایی فراهم کرده است.

▪️ ابعاد ژئوپولیتیک

افغانستان در قلب آسیا واقع است و همسایگانی چون ایران، پاکستان، چین، آسیای مرکزی و نزدیکی به روسیه، اهمیت ژئوپولیتیکی آن را دوچندان کرده است. کنترل سیاسی و نظامی بر افغانستان به معنای دسترسی به مسیرهای تجاری، منابع طبیعی و تسلط بر گذرگاه‌های استراتژیک منطقه‌ای است. در چنین شرایطی، تقویت طالبان و تعامل کورکورانه دولت‌های منطقه با این گروه، به معنای نادیده گرفتن واقعیت‌های چندقومیتی افغانستان و بی‌ثبات‌سازی منطقه خواهد بود.

اگر اقوام تاجیک، ازبک و هزاره به اجبار یا ضرورت در چارچوب افکار افراطی طالبان قرار گیرند، اتحاد چهار قوم بزرگ افغانستان در کنار بیش از ۳۲ گروه تروریستی فعال، تهدیدی بی‌سابقه برای منطقه ایجاد خواهد کرد. چنین وضعیتی می‌تواند نه‌تنها افغانستان، بلکه کل آسیای مرکزی و جنوب آسیا را به صحنه‌ جنگ‌های فرقه‌ای و قومی بدل کند.

▪️ ابعاد ژئواکونومیک

افغانستان با وجود فقر گسترده، دارای منابع طبیعی عظیم و مسیرهای ترانزیتی ارزشمند است. این کشور حلقه‌ اتصال بالقوه میان آسیای مرکزی و جنوب آسیا محسوب می‌شود. بی‌ثباتی سیاسی و حاکمیت افراط‌گرایی، نه‌تنها فرصت‌های اقتصادی منطقه‌ای همچون پروژه‌های انرژی (تاپی، کاسا-۱۰۰۰) و کریدورهای تجاری را به خطر می‌اندازد، بلکه تهدیدی برای سرمایه‌گذاری‌های خارجی و توسعه اقتصادی کشورهای همسایه نیز به شمار می‌رود. در این میان، کشورهای منطقه اگر منافع کوتاه‌مدت خود را بر حمایت از مردم افغانستان ترجیح دهند، ناگزیر در آینده متضرر خواهند شد و اقتصاد آن‌ها با بحران‌های امنیتی گره خواهد خورد.

▪️ تحلیل امنیتی

بی‌توجهی به وضعیت افغانستان، عملاً موجب بازتولید افراط‌گرایی و گسترش تروریسم می‌شود. تجربه چهار سال اخیر نشان داده است که سیاست مماشات و باج‌دهی به طالبان، نه‌تنها ثبات نیاورده بلکه به تقویت موقعیت گروه‌های تروریستی انجامیده است. 

در چنین شرایطی، کشورهای همسایه بیشترین آسیب را خواهند دید و امنیت ملی آن‌ها به‌طور مستقیم تهدید خواهد شد. افغانستانِ تحت سلطه طالبان می‌تواند به پناهگاه امنی برای گروه‌های افراطی تبدیل شود که پیامد آن سرایت بی‌ثباتی به مرزهای کشورهای همجوار خواهد بود.

🧩 نتیجه‌گیری

با توجه به ابعاد تاریخی، فرهنگی، ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک افغانستان، روشن است که بی‌توجهی به خواست‌های ملت این کشور، تکرار تاریخ را به دنبال خواهد داشت. همان‌گونه که اتحاد تاتار و مغول در گذشته آتش و ویرانی را بر منطقه تحمیل کرد، اتحاد ناگزیر اقوام افغانستان در چارچوب افکار افراطی طالبان می‌تواند منطقه را به سوی فاجعه‌ای مشابه سوق دهد.

از این‌رو، معامله‌ی کورکورانه‌ی دولت‌های همسایه و منطقه با امارت طالبان، و همچنین چشم‌پوشی منطقه و جهان ـ به‌ویژه کشورهای همسایه ـ تحت عنوان «تعامل با طالبان» و نادیده گرفتن ملت ۴۵ میلیونی افغانستان و قربانی ساختن آن‌ها برای حفظ منافع زودگذرشان، در نهایت منجر خواهد شد به آنکه اقوام تاجیک، ازبک و هزاره ناگزیر به همکاری با قوم پشتون شوند. 

اتحاد چهار قوم در چارچوب قوانین ملاهبت‌الله و افکار افراطی همراه با ۳۲ گروه تروریستی در افغانستان، تاریخ تاتار و مغول را تکرار خواهد کرد و نتیجه‌ آن، شعله‌ور شدن آتش جنگ در افغانستان و منطقه خواهد بود. در چنین حالتی، منطقه دیگر هیچ امنیتی نخواهد داشت و جز سقوط در دامان گروه‌های افراطی، راهی باقی نخواهد ماند.

بنابراین، تا دیر نشده است، ملت‌های منطقه ـ به‌ویژه کشورهای همسایه ـ باید با همکاری دولت‌های خود، همان‌گونه که ملت و دولت ترکیه مردم سوریه را از چنگال افراطی‌ها نجات دادند، جرات پیدا کنند و برای بقای ملت و دولت خویش، گام‌های جدی و عملی برای سقوط امارت طالبان بردارند.

اگر همچون چهار سال گذشته سکوت اختیار کرده و مسیر تعامل و باج‌دادن به طالبان را ادامه دهند، در آینده جز سقوط منطقه ـ به‌ویژه کشورهای همسایه ـ در دام طالبان و گروه‌های افراطی، راه دیگری وجود نخواهد داشت. در آن هنگام دیگر دیر خواهد شد؛ زیرا «خودکرده را مانند ملت افغان، نه درد است و نه درمان».

  • دکتر خالدین ضیایی؛ رئیس اندیشکده گفتمان تعلیمی ملت افغانستان
  • تاریخ: ۲۰۲۵/۹/۴


peg5z