چکیده
پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان در اوت ۲۰۲۱، روابط میان اسلامآباد و کابل از مرحلهی همکاری استراتژیک سنتی به مرحلهی پرتنش و چندوجهی گذار کرده است. پاکستان که دههها حامی اصلی طالبان محسوب میشد، امروز در برابر تهدیدات امنیتی ناشی از فعالیت تحریک طالبان پاکستان (TTP) و ناکامی کابل در مهار این گروه قرار دارد. در مقابل، طالبان با بهرهگیری از روابط روبهگسترش خود با هند و دیگر بازیگران منطقهای، در پی ایجاد توازن جدیدی در برابر فشارهای اسلامآباد هستند. این مقاله با رویکردی تحلیلی و امنیتی، زمینههای تاریخی اختلاف، چالشهای جاری، و سناریوهای آیندهی روابط دو کشور را بررسی کرده و نتیجه میگیرد که آیندهی این روابط در کوتاهمدت بر مدار رقابت کنترلشده و تنش ساختاری حرکت خواهد کرد.
مقدمه
در طول چهار دههی گذشته، افغانستان یکی از مهمترین محورهای ژئوپلیتیکی جنوب آسیا بوده است. پاکستان همواره تلاش کرده تا از طریق نفوذ در گروههای مذهبی و شبکههای قومی، دولتهای مستقر در کابل را در حوزهی نفوذ خود نگاه دارد. اما سقوط جمهوریت افغانستان در اوت ۲۰۲۱ و بازگشت طالبان، معادلات امنیتی را به شکلی بنیادین تغییر داد.
در حالیکه اسلامآباد انتظار داشت روی کار آمدن طالبان امنیت مرزها را تقویت و تهدید تحریک طالبان پاکستان (TTP) را کاهش دهد، واقعیت خلاف آن رقم خورد. طی سه سال اخیر، حملات مرزی و عملیاتهای خونین علیه ارتش پاکستان افزایش یافته و در مقابل، کابل اسلامآباد را به نقض مکرر حریم هوایی و تجاوز نظامی متهم کرده است.
در این میان، سفر اخیر وزیر خارجه طالبان، امیرخان متقی، به دهلینو و اعلام رسمی ارتقای مأموریت دیپلماتیک هند در کابل به سطح سفارت، نقطهی عطفی در روابط منطقهای محسوب میشود. این تحول نمادی از تغییر رویکرد طالبان بهسوی توازنسازی جدید در برابر پاکستان است. در همین چارچوب، این مقاله با تکیه بر تحولات میدانی و دیپلماتیک اخیر، به بررسی آیندهی روابط اسلامآباد و کابل میپردازد.
۱. زمینه تاریخی روابط و ساختار وابستگی
روابط پاکستان با طالبان ریشه در دههی ۱۹۹۰ دارد، زمانیکه سرویس اطلاعات نظامی پاکستان (ISI) نقش تعیینکنندهای در شکلگیری، تجهیز و سازماندهی طالبان داشت. از آن زمان تا سقوط رژیم اول طالبان در سال ۲۰۰۱، اسلامآباد اصلیترین حامی سیاسی و لجستیکی آنان بود.
با بازگشت طالبان در ۲۰۲۱، بسیاری از ناظران انتظار داشتند نوعی «دولت نیابتی» در کابل شکل گیرد. اما تحولات بعدی نشان داد که امارت اسلامی نهتنها تمایل به پیروی مطلق از اسلامآباد ندارد، بلکه در پی استقلال تصمیمگیری و ایجاد روابط متنوع با قدرتهای منطقهای است.
این تغییر رویکرد موجب پیدایش پدیدهای شد که میتوان آن را «واگرایی ساختاری» میان اسلامآباد و کابل نامید — واگراییای که ریشه در تضاد منافع امنیتی و اقتصادی دو کشور دارد.
۲. چالشهای امنیتی کنونی
الف) فعالیت تحریک طالبان پاکستان (TTP)
بزرگترین چالش امروز روابط دو کشور، فعالیت گستردهی تحریک طالبان پاکستان است. این گروه که خود را شاخهای از جنبش اصلی طالبان میداند، از خاک افغانستان برای حملات علیه ارتش پاکستان استفاده میکند. اسلامآباد بارها از کابل خواسته است رهبران این گروه را بازداشت یا اخراج کند، اما طالبان تاکنون از انجام این درخواست خودداری کردهاند.
در مقابل، کابل ضمن رد اتهام حمایت از TTP، پاکستان را به «بحرانسازی مصنوعی» و تلاش برای تضعیف مشروعیت امارت اسلامی متهم میکند.
ب) حملات مرزی و نقض حاکمیت
در ماههای اخیر، حملات هوایی ارتش پاکستان در نواحی شرقی افغانستان (بهویژه ننگرهار، پکتیا، خوست و نورستان) به هدف از بین بردن رهبران TTP افزایش یافته است. کابل این حملات را نقض آشکار حاکمیت ملی خود دانسته و تهدید به پاسخ متقابل کرده است. این وضعیت فضای بیاعتمادی و خصومت آشکار را میان دو پایتخت تشدید کرده است.
ج) جنگ اطلاعاتی و رقابت استخباراتی
افزون بر درگیریهای مرزی، نشانههایی از جنگ پنهان اطلاعاتی میان دو کشور و نیز میان هند و پاکستان در خاک افغانستان دیده میشود. ترور برخی چهرههای کلیدی و تشدید فعالیت شبکههای جاسوسی در کابل و جلالآباد، گواه مرحلهی جدیدی از رقابت استخباراتی است که میتواند به بحرانهای پیشبینیناپذیر منجر شود.
۳. نقش هند و تغییر توازن منطقهای
سفر امیرخان متقی به دهلینو و استقبال رسمی وزیر خارجه هند، اس. جایشَنکار، بیانگر دگرگونی عمیق در سیاست هند نسبت به افغانستان است. دهلی نهتنها مأموریت خود را به سطح «سفارت» ارتقا داده، بلکه بستهای از پروژههای انسانی و توسعهای شامل تجهیز بیمارستانها، اهدای آمبولانس، و همکاری در مدیریت منابع آب را نیز تعهد کرده است.
از دید طالبان، این روابط فرصتی برای کاستن از وابستگی به پاکستان و ایجاد توازن جدید در سیاست خارجی افغانستان است. اما از منظر اسلامآباد، نزدیکی کابل و دهلی یک تهدید راهبردی محسوب میشود و میتواند به شکلگیری محور هند–افغانستان علیه پاکستان بینجامد.
به بیان دیگر، افغانستان بار دیگر به میدان رقابت ژئوپلیتیکی میان دو قدرت هستهای جنوب آسیا بدل شده است.
۴. تحلیل راهبردی روابط کنونی
با تکیه بر دادههای موجود میتوان گفت روابط پاکستان و طالبان از الگوی «دوستی مشروط و خصومت پنهان» پیروی میکند. هر دو طرف به همکاری در برخی حوزهها (تجارت، ترانزیت و کنترل مرز) نیاز دارند، اما بیاعتمادی عمیق، مانع شکلگیری اعتماد متقابل پایدار است.
در این چارچوب، چند عامل کلیدی آیندهی روابط را تعیین میکند:
1.توان طالبان در مهار TTP: اگر امارت اسلامی موفق به کنترل این گروه نشود، اسلامآباد به تداوم عملیات نظامی فرامرزی ادامه خواهد داد.
2.تعامل طالبان با هند: هرگونه توافق امنیتی یا همکاری نظامی میان کابل و دهلی، روابط با پاکستان را وارد مرحلهی رویارویی آشکار خواهد کرد.
3.نقش چین و روسیه: این دو کشور که روابط نسبتاً متوازنی با اسلامآباد و کابل دارند، میتوانند در آینده نقش میانجی را ایفا کنند.
4.تحولات داخلی پاکستان: بحران اقتصادی، فشار سیاسی و ناآرامیهای داخلی ممکن است اولویت اسلامآباد را از سیاست تهاجمی در مرزها به سیاست بازدارنده تغییر دهد.
۵. سناریوهای محتمل آینده
سناریوی نخست: تقابل کنترلشده
احتمالاً روابط دو کشور در کوتاهمدت در چارچوب «تقابل محدود و مدیریتشده» باقی میماند. پاکستان حملات هدفمند علیه TTP را ادامه میدهد و طالبان نیز روابط خود را با هند گسترش میدهد، بیآنکه وارد درگیری تمامعیار شوند.
این سناریو محتملترین وضعیت در دو تا سه سال آینده است.
سناریوی دوم: درگیری مستقیم و فرامرزی
در صورت افزایش تلفات ارتش پاکستان و ناکامی کابل در کنترل TTP، اسلامآباد ممکن است به حملات زمینی گستردهتر یا ایجاد مناطق حائل در مرز اقدام کند. در این صورت، احتمال واکنش نظامی طالبان و ورود هند بهصورت غیرمستقیم وجود دارد که میتواند به بحرانی منطقهای بدل شود.
سناریوی سوم: مصالحهی محدود از طریق میانجیگری
در صورت مداخلهی چین، روسیه یا ایران، ممکن است روندی از گفتوگوهای امنیتی میان دو کشور شکل گیرد. این روند، اگرچه شکننده است، اما میتواند به کاهش نسبی تنش و حفظ ثبات در مرزها بینجامد.
۶. پیامدهای ژئوپلیتیکی و امنیتی
۱. تشدید ناامنی داخلی در پاکستان: ادامه حملات TTP میتواند بحران مشروعیت و اقتدار دولت مرکزی را عمیقتر کند.
۲. افزایش وابستگی طالبان به بازیگران منطقهای غیرپاکستانی: گسترش روابط با هند، ایران و چین به منزلهی پایان دوران انحصار نفوذ پاکستان در کابل خواهد بود.
۳. احتمال تغییر موازنهی قدرت در جنوب آسیا: در صورت تحکیم روابط هند–طالبان، توازن سنتی میان دهلی و اسلامآباد دچار اختلال خواهد شد.
۴. خطر بیثباتی انسانی و موج مهاجرت: تشدید درگیریها میتواند موج جدیدی از پناهجویان و بیثباتی اجتماعی در هر دو سوی مرز ایجاد کند.
۷. نتیجهگیری
روابط پاکستان و امارت اسلامی طالبان وارد مرحلهای جدید از پیچیدگی و چندقطبی شدن شده است. اسلامآباد که زمانی طالبان را ابزار نفوذ راهبردی خود میدانست، اکنون با واقعیت تلخ از دست دادن کنترل بر کابل روبهرو است. در سوی مقابل، طالبان با اتکا به روابط نوظهور با هند و دیگر قدرتهای آسیایی، در پی تثبیت استقلال سیاسی و افزایش مشروعیت بینالمللیاند.
با این حال، ساختار امنیتی شکنندهی افغانستان، بحران اقتصادی، و فشارهای داخلی پاکستان سبب میشود که دو طرف نتوانند بهراحتی وارد رویارویی گسترده شوند. بنابراین، آیندهی روابط این دو کشور را میتوان «تنش دائمی بدون جنگ تمامعیار» دانست؛ الگویی که احتمالاً تا چند سال آینده ادامه خواهد یافت.
در نهایت، هرگونه ثبات پایدار در مرزهای شرقی افغانستان و شمالغرب پاکستان منوط به ایجاد گفتوگوهای امنیتی منطقهای، مهار تحریک طالبان پاکستان، و پرهیز از استفاده ابزاری از گروههای غیردولتی در رقابتهای ژئوپلیتیکی است.
- خالدین ضیایی؛ رئیس اندیشکده تعلیمی ملت افغانستان